نقطه ته خط...

دلنوشته های من...

نقطه ته خط...

دلنوشته های من...

 

پهن می شوم روی آسفالت

 

ومی گذرند

 

یک

 

دو

 

سه

 

چهار...

 

تا هزار تا ماشین

 

از روی من

 

وله تر ازاین می شوم

 

 که بی ستاره گی هزار ساله

 

تو حالا بگو من ازاین جلوتر نمی توانم بیایم

 

وتردید

 

زخم گلویم را بیشترمی کند.

 

من

 

می چرخمو می غلطمو

 

هی می ترکد رگانم زیر چرخها

 

و ت‌ق‌س‌ی‌م می شوم

 

به میلیاردها س‌ل‌و‌ل

 

ممزوج می شوم با آسفالت

 

که رنگ خون را سیاه می فهمد

 

و تکان نمی خورد که

 

حتی یک سلولم را درخود جادهد

 

بگذار ببینم

 

چ‌ش‌م‌هایم

 

به لاستیک ماشین چه کسی چسبیده

 

و رفته

 

تا آن دور

 

و با   لا   ها   !

 

دور می شوی

 

دور می شوم

 

وسه تا ماشین دیگر که عبورم کند

 

آن ل‌ک‌ه‌های خون هم پاک شده است

 

ومن

 

پهن شده ام

 

درشهر 

                     تولدم مبارک....!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد