نقطه ته خط...

دلنوشته های من...

نقطه ته خط...

دلنوشته های من...

تا وقتی تنهایی با من ...

مـــرده ای می نالید زیر آوار فشار قبرش زیر انبوه شب تاریکش بین تنهایی بی پایانش
مرده ای نای تقلاش نبــود مرده از سایه ی خود میترسید در کفن مهـر به دیباش نبود
خفته ام دیر زمانی ست درین قبر سکوت مرده ام لحظه ی تاریست که فریاد نبود
در شبــم مهلــت لبخنــد نماند در دلــم فرصت احساس نبــود .....

عقرب عاشق

 

دم به کله میکوبد و شقیقه اش دو شقه میشود بی آنکه بداند حلقه آتش را خواب دیده است عقرب عاشق.....